یکی از دختران جوان برای رسیدن به اوج و پیشی گرفتن از دوست دخترش، تصمیم می گیرد جذابیت های خود را به آقای اسمیت نشان دهد. به طور طبیعی، او به سرعت برهنه می ماند و بیدمشک خود را با یک اسباب بازی سفید برفی خودارضایی می کند. چه مردی حاضر به تماشای آن نیست! فکر می کنم او توانست توجه او را به خود جلب کند و به زودی این جوجه باید با خروس خود استاد ملاقات کند.
این ماشا نمی گذارد هیچ دیکی از او بگذرد. دوچرخه سوار استپا فقط ایستاد تا بنشیند و استراحت کند. و آن عوضی به سمت او آمد. چگونه می توانید مقاومت کنید؟ بچه ها اینطوری هستند - شما اجازه می دهید جوجه تان یک ساعت بیرون برود، و ببینید، یک نفر قبلاً او را به خراش انداخته است. و سپس او مانند یک مغرور رفتار می کند - مادرش اجازه نمی دهد، فقط بعد از عروسی! شما باید آنها را از همان شب اول بیرون بکشید!
و دختر به تنهایی مسیر انحرافی را طی می کند - اینگونه است که بابا روشن می شود. چه مردی می ایستد وقتی چنین الاغ خوش ذوقی دور او می چرخد. البته وقتی گذاشت تو دهنش مثل ساعت پیش میرفت. او از چه چیزی باید خجالت بکشد - بلافاصله مشخص است که او عاشق دیک است ، چرا اقوام را امتحان نکنید. حتی بیدمشک تنگش هم نمیتوانست در برابر چنین دیکی مقاومت کند - آن را طوری گذاشت که حتی خود او هم آبش را میخورد. بعد از کم کردن سینه هایم بالاخره آرام شد. آره، این یک نوک پستان است.
اذیت کردن برادرش با بیدمشک، انگشتانش خیس از آب میوه، دستکاری مغزش و سر ارغوانیاش برای دختران بسیار جذاب است. برای آنها راحت تر است که دیک او را بمکند یا سرطانی شوند تا اینکه این نوع سرگرمی را کنار بگذارند.