پسرخوانده دیوانه شد - او از نامادری خود خواست تا به او کمک کند تا بار را پیاده کند! در نهایت او فقط یک بار قبول کرد که این کار را انجام دهد. ها-ها-ها، و بعد خودش اعتراف کرد که پدرش هرگز او را اینقدر باحال نکشیده است. ماهی را روی قلاب گرفتید - اکنون برای مدت طولانی روی آن بال می زند!
من عاشق سکس در ماشین هستم، البته نه با خانم های تصادفی! اینطوری با خانم من برای تغییر جالب است، مخصوصاً در یک روز سفید در یک خیابان شلوغ. و البته در یک ماشین کاملاً رنگی! شما می توانید همه را ببینید و این تصور را به شما دست می دهد که همه می توانند شما را ببینند! این واقعاً هر دوی ما را روشن می کند! این هم خیلی مهم است که خانم باید خیلی منعطف باشد وگرنه اتفاق جالبی نمی افتد!