چه عکاس گستاخی، پاپاراتزی لعنتی. از بالکن وارد شد و تقریباً لنز را در خرخر جوجه گذاشت. و او آنجا دراز کشیده است و فکر می کند: "چرا شوهرم حرف نمی زند؟ شاید این یک شوخی است. و شوهر هم همین فکر را در مورد او می کند و او حتی سخت تر به الاغ او می کوبد! و اینگونه بود که آنها یک زوج را درگیر کردند. لعنتی، باید پرده ها را ببندیم!
دیک سیاهپوستان واقعا بزرگ بود! بنابراین دختران مجبور بودند سخت تلاش کنند تا به مرد سیاه پوست لذت ببرند. شگفت آور است که چگونه آنها با مهارت یک پیچ بزرگ را می بلعند و حتی یک چشم هم به هم نمی زنند. فکر می کردم فاحشه ها توپ هایشان را می بلعند! ای کاش می توانستم جای سیاهپوستان باشم و با الاغم اینطور رفتار کنند. بعد از این کار، آنها به اندازه کافی برای ده قوی خواهند بود!
من می خواهم به او لعنتی.